در مقالهی پیش رو که به قلم Rob Chang یکی از هنرمندان عرصهی گرافیک در وبسایت CGSociety نوشته شده است، به بیان اهمیت شناخت اصول دوبعدی برای یادگیری هنر سهبعدی پرداخته میشود.
همواره از سمت هنرمندان سهبعدی با این سوال برخورد داشتهام که “من میخواهم کار سهبعدی انجام بدهم اما آیا نیاز است شیوهی طراحی را هم یاد بگیرم؟” اگر شما نیز در این رابطه کنجکاو هستید پیشنهاد میکنم این مقاله را بخوانید.
یکی از مهمترین حقایقی که بسیاری از هنرمندان سهبعدی نمیدانند این است که مهمترین مورد برای هنرمندان این عرصه، یادگیری پایه و اصول آن هنر میباشد. این مساله برای تمامی شاخههای گرافیک از جمله دوبعدی، سهبعدی، طراحی گرافیکی، تصویرسازی، جلوههای ویژه، انیمیشن، عکاسی و … مصداق دارد.
تمام نمونهکارهای سهبعدی ضعیف و بیکیفیت میتوانند ناشی از این موضوع باشند: عدم شناخت اصول (شامل ترکیببندی، پرسپکتیو، نورپردازی، تئوری رنگ، آناتومی و …)
شما میتوانید اصول کار را بدون انجام طراحی و نقاشی یاد بگیرید اما دلیل اینکه میگویند طراحی و نقاشی به شما کمک شایانی میکند این است که دوبعدی شما را وادار میکند که اصول کار را یاد بگیرید در حالی که هنر سهبعدی این گونه نیست. در سهبعدی تا جایی که بخواهید میتوانید وقت صرف انجام تغییرات بر روی یک مورد که از پایه مشکل دارد بکنید در حالی که در دوبعدی این گونه نیست.
به همین خاطر است که افراد زیادی یادگیری طراحی و نقاشی کلاسیک را توصیه میکنند چرا که این کار شما را چه خوشتان بیاید چه نیاید مجبور به یادگیری اصول میکند و در دوبعدی هیچ گونه ترفند فریبی وجود ندارد و به عبارت دیگر نظیر دکمههای “اصلاح مدل از پایه مشکلدار” که در سهبعدی هست برای دوبعدی وجود ندارد. بعنوان مثال در دنیای سهبعدی میتوانید بافتها و متریالها را بر اساس یک سری تنظیمات به هم پیوسته تولید کنید، دوربین و نور را در صحنه قرار دهید و به کمک الگوریتم هایی که وجود دارد یک صحنهی رندرشدهی کامل را برای خود بسازید. در محیط دوبعدی چنان چه بخواهید تصاویر باورپذیر و هنرمندانه خلق کنید بایستی بصورت کامل درک سطح بالایی از نحوهی تداخل نور و سایه و رفتار آنها بر اجسام مختلف، شیوهی نمایش اجسام در شرایط مختلف نورپردازی، نحوهی تأثیر رنگ اجسام در پخش شدگی رنگ منبع نور، شیوهی القای حس پرسپکتیو و دیگر موارد داشته باشید و بایستی توانایی این را داشته باشید که تمامی این موارد را با یک خط مداد و حرکت در یک بازه انجام دهید.
یک دلیل اجباری دیگر که چرا هنرمندان سهبعدی بایستی نحوهی طراحی و نقاشی را یاد بگیرند این است که در این بازه، اصول بسیار مهمی را از هنر بصری میآموزند که به طور مستقیم قابل انتقال به سهبعدی نیز میباشد و در واقع شما با این کار یک دانش و مهارت فراگیر را خواهید آموخت. البته برعکس این مطلب درست نیست چرا که بسیاری از مواردی که در سهبعدی یاد میگیرید قابل انتقال به دوبعدی نیست. در حقیقت شما میتوانید یک هنرمند سهبعدی کامل باشید ولی صرف نظر از دانش تان در مورد ترکیببندی، نورپردازی، شناخت رنگ، آناتومی و … همچنان طراحی و نقاشی شما در حد یک تازهکار کامل باشد و اگر بخواهید به همان سطح در دوبعدی برسید ممکن است نیاز به صرف چند سال باشد. اما اگر فردی یک هنرمند دوبعدی ماهر باشد به محض اینکه بداند فشردن کدام دکمهها در نرمافزار سهبعدی کاری که میخواهد را انجام میدهد، میتواند از همان دانشش به طور مستقیم در سهبعدی استفاده کند.
مثال پیش رو متعلق به چند سال پیش است و مربوط به زمانی میشود که برای اولین بار نرم افزار زیبراش را امتحان کردم. من یک هنرمند سهبعدی نبودم اما در زمینهی دوبعدی مهارت خوبی داشتم بنابراین در اولین تجربهی کارم با این نرمافزار که صرفا مشغول آزمایشش بودم توانستم طرحی را با کیفیت متوسط بسازم.
درست است، این طرح در مقایسه با شاهکارهایی که طی این چند سال با زیبراش ساخته شده بسیار ابتدایی و ناپخته است و طرح خاصی نیست. هر چند با در نظر گرفتن اولین تجربهی کار من با این نرم افزار و اینکه صرفا به طور آزمایشی با آن کار میکردم این موضوع نشان میدهد که من بعنوان یک هنرمند بصری میدانستم کاری که دارم انجام میدهم با در نظر گرفتن تناسبات و آناتومی میباشد (من از هیچ تصویر مرجعی استفاده نکردم. صرفا صورت یک پیرمرد خیالی را بصورت ذهنی حکاکی کردم چرا که فکر میکردم وجود چین و چروکها و پوست شل باعث میشود که به طور جدی بتوانم ابزارهای زیبراش را آزمایش کنم). به طور کلی من دانش پایه و تجربی هنری را داشتم و تمام چیزی که نیاز بود یاد بگیرم محیط نرمافزار و ابزارهای اصلی بود که به اندازهی یک بعد از ظهر وقت صرفش کردم. اگر یک هنرمند سهبعدی ماهر که قبلا تجربهی طراحی و نقاشی را نداشته بخواهد کار مشابهی در دوبعدی انجام بدهد (بدون استفاده از هیچ مرجعی) احتمال زیاد چیزی شبیه نقاشی یک کودک را خواهد کشید. به طور کلی یک هنرمند ماهر دوبعدی خیلی سریعتر میتواند هنر سهبعدی را یاد بگیرد تا بر عکس.
بعد از این که شیوهی طراحی و نقاشی را یاد گرفتید، دارای ابزار بسیار ارزشمندی خواهید بود که در سهبعدی به شما کمک خواهد کرد. شما قادر خواهید بود پیشطرح های خود را بکشید و روی آنها کار کنید. خلق یک ایده در محیط دوبعدی بسیار سریعتر و شهودیتر از سهبعدی است و انجام تغییرات روی آن سریعتر است. یک هنرمند دوبعدی ماهر به کمک فقط چند خط میتواند طرحی بسیار معنادار را خلق کند در حالی که همین کار در فضای سهبعدی زمان بسیار بیشتری نیاز دارد.
کپی برداری از این مطلب فقط با ذکر منبع مجاز میباشد.
1 پاسخ
متین
ممنون از این پست مفید